۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

ماجرای رضا شاه و عسگر گاریچی

یک بار رضاشاه میشنوه که عسکرگاریچی کرایه زیاد میگیره.
خودش رو به شکل یه سرباز درمیاره سرشو میتراشه و میره سوار گاری عسکر میشه بعد سر صحبت وا میکنه و میگه:
چقدر کرایه میگیری؟ میگه: حدس بزن،
رضاشاه میگه: 2 قرون میگیری؟ میگه: برو بالاتر، میگه 4 قرون، میگه برو بالاتر، میگه: یه تومن میگیری؟میگه برو بالاتر میگه: 2 تومن؟ میگه: برو بالاتر، میگه: 5تومن؟! میگه همینجا واستا بزن قدش،
بعد عسکر میگه: خوب آشخور درجت چیه؟ میگه: حدس بزن، میگه: تو سربازی، میگه: برو بالاتر، میگه: تو یه گروهبانی؟ میگه: برو بالاتر، میگه: تو یه استواری؟ میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه یه سرهنگی؟ میگه برو بالاتر، میگه: نکنه سرلشگری؟ میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه خود رضاشاهی؟! میگه: آره همینجا واستا بزن قدش.
بعد رضاشاه میگه: میبنم که زرد شدی! میگه برو بالاتر، میگه: داری میلرزی؟ میگه برو بالاتر. میگه: عرق هم که کردی! میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه به خودت هم ریدی؟! میگه: آره همینجا واستا. بزن قدش!!!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خیلی باحالین خسته نباشید