۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

خر بیارو باقالی بار کن

فقیری خبر یافت که فلانی ، در خانه ی خویش ، باقلای بسیار انبار کرده است.
نیمه شبی کیسه ی کوچکی برداشت و دزدانه به سرای او در آمد که به قدر خوراکی از آن باقلا ببرد.
چندان که پای در انبار نهاد، صاحبخانه بجست و گریبانش بگرفت اما دزد جوان و چالاک بود و صاحب خانه که سالخورده بود و ضعیف به راحتی اسیر سر پنجه ی او شد.
دزد گفت : مرا بردن مال تو ، بیش از گنجایش این کیسه در سر نبود اما اکنون که کار بدین جا رسید، برو خر بیاور و باقلا بار کن !

هیچ نظری موجود نیست: